خبرگزاری حوزه | مستند عمامه صورتی را دیدم؛ هر کس در حوزه فرهنگ به معنای تخصصی فعالیت میکند مجبور است چیزهایی ببیند که گاه ارزش دیدن ندارند و کتابهایی بخواند که برای دیگران خواندنشان در بهترین حالت وقت هدر دادن است، اما متخصص مجبور است برای شناخت بیماری، همه چیز را به دقت بررسی کند؛ لذا توصیه میکنم اگر این مستند را ندیدهاید و برای وقتتان ارزش قائلید، زمان صرف نکنید برای دیدن، چون عملا فاقد محتوایی است که ارزش وقت گذاری داشته باشد و صرفا همان حرفهای تکراری معاندین عفاف و حجاب به زبان جذاب رسانه ای از جنس مستند، بیان شده است.
اما!
اگر قبلا مستند را دیدهاید پس از خواندن این مطلب، حتما دوباره تماشا کنید.
و اما آنچه مشاهده کردم:
روند کلی این مستند، دقیقا همان روند انقلاب جنسی بود.
انتخاب گزینشی قشر کوچکی از جامعه و تکرار مداوم گفتمان این قشر در هر سکانس با استفاده از جذابیت بصری حضور دختران و زنان زیبای نیمه برهنه به عنوان ابزار کار کسب نگاه در کنار حذف کامل دیگر اقشار جامعه، مگر در یک سکانس که همگفتمانی با قشر گزینشی را به صورت کامل القا کند؛ این روندی است که کل سناریوی رسیدن به بستر ذهنی ای که مد نظر نویسنده و کارگردان بوده را رقم میزند.
در کل مستند، حتی یک نظر خلاف سیر گزینشی نمیشنوی! حتی یک جمله خلاف مسیر گزینش شده رد و بدل نمیشود.
در سکانسهای به اصطلاح گفتوگوی آخوند با زنان نیمه برهنه به واقع هیچ گفتگویی شکل نمیگیرد و صرفا بیان یکطرفهی ذهنیات نویسنده از زبان زنانی معلوم الحال است که به خورد مخاطب میرود.
در این نوع سناریو پردازی ماهرانه به قدری غرق برخی واقعیات و غیر واقعیات اقتصادی، میشوی که اختلاط حق و باطل در وهله اول به ذهن خطور نمیکند.
اما!
وقتی قوه ادراک انسان از فضای متهورانه اباحه گری در صحنهها دور میشود، متوجه یکجانبه گرایی که با ابزار لذت بصری، سعی در تزریق ذهنی دارد، خواهی شد.
اما!
در نهایت آش به قدری شور میشود که گویا پس از بستن بقچه مستند، خودشان هم حس کردهاند بدجور زده اند به خط بی هویتی و مجبور شدهاند به سختی یک پیام اخلاقی کاملا بیربط به محتوای کلی مستند را به انتهای آن سنجاق کنند تا رنگ صورتی کثیف، بیشتر قابلیت انتشار پیداکند روی سفیدها.
همان بخش که صدای روی فیلم میگوید:
«تویی که میگی آخوندا برند و... چه تضمینی وجود داره که اگر مملکت دست تو بیفته دیکتاتور نباشی و...»
همین یک بخش را باید الصاق کرد به سکانس گفت و نگوی زنها با طلبه صورتی تا برداشت ذهنی مخاطب از مستند به جنبه ای از حقیقت متصل گردد.
و اما جمع بندی!
تحلیل محتوایی مستند عمامه صورتی در چند عبارت ذیل خلاصه میشود:
_ تاکید بر تضعیف ایمان و امید مردم با ابزار تکرار و پررنگسازی حرفهای یک قشر کوچک و خاص و تعمیم آن بر عام جامعه
_ انکار فرازها و برجسته سازی فرودهای کشور
_ القاء بدبینی و نفرت مردم به ساختارها و مسئولان
_ تحریف حقایق و تصویرسازی غلط از واقعیات و حقیقت جامعه امروز
_ بن بست نمایی
_ حق انگاری باطل، با روکشی قابل قبول از تقبیح برخی از واقعیات و اختلاط حق و باطل
به گونه ای که در این ملغمه تشخیص درست، مختل شود.
اما سوال!
آیا تولید و انتشار چنین مستندی خودش پاسخی نیست برای آنان که میگویند در این مملکت آزادی نیست؟!
و اما تلنگر!
که کاش دلسوزان گفتمان انقلاب، پای درس دوستان دست اندرکار این مستند بنشینند که به واقع ماهرند در استفاده از ابزار هنر و صنعت فیلم سازی، برای ترویج اباحهگری و رسیدن به جامعه ای که در شهوت بی افسار خلاصه میشود .
و در آخر
آنچه در جریان مبارزه با مفاسد فرهنگی و اقتصادی مشاهده کردم:
اقتصاد و فرهنگ چنان در هم تنیدهاند که حتی مغزهای یخ زده هم با کورسوی نوری از تعقل میتوانند درک کنند این پیوند ناگسستنی است
همه مفاسد اقتصادی زیر بنای فرهنگی دارند و تمامی مفاسد فرهنگی با پیشینه و پسینهی اقتصادی رقم میخورند چه از بعد فقر چه از بعد غنا و در این حقیقت شکی نیست.
لذا تمام کنید این بازی کثیف اقتصاد مهمتر است یا فرهنگ را تا یکبار بدون فرافکنی به هر دو حوزه و همپوشانیهایشان بپردازیم به هدف حل مشکل به صورت واقعی.
مهری طالبی دارستانی